وبلاگ دانشجویان پرستاری قائن سال 90 ورودی بهمن


لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب بروید



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار


ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار
DRABC اولين اقدامات درماني و مراقبتي مي باشند که هر شخصي که با تصادفات رو به رو مي شود بايد آنها را در نظر داشته باشد .
افراد با تجربه در زمينه کمکهاي اوليه – خدمه آمبولانس – پرستاران و متخصصين پزشکي – همه از اين عبارت DRABC با خبر و مطلع هستند .
( خطر = D ، واکنش = R ، راه هوايي Air Way= A ، تنفس Breathing = B ، گردش خون Circularation = C )
D :
· توصيه به خود شما : هيچ وقت خود را در معرض خطر قرار ندهيد .
· توصيه به ديگران : اجازه ندهيد که بينندگان و ناظران سانحه در معرض خطر قرار بگيرند.
· خطر تلفات را کم کنيد و يا افراد صدمه ديده را از معرض خطر دور نگهداريد .
R :
· به آرامي فرد صدمه ديده را تکان بدهيد و او را با صداي بلند مخاطب قرار دهيد تا عکس العمل و واکنش او را دريابيد البته در کودکان و نوزادان اين کار را انجام ندهيد .
· آيا مصدوم هوشيار است ؟
· آيا مصدوم خواب آلود و يا گيج و سراسيمه است ؟
· آيا مصدوم بي هوش است ( غش کرده است ) اما واکنش نشان مي دهد ؟
· آيا مصدوم بيهوش است و واکنش هم ندارد ؟
· اگر مصدوم بيهوش است او را در وضعيت مناسب قرار دهيد .
A :
· آيا راه هوايي باز و تميز است ؟
· آيا تنفس بيمار پر سر و صدا است ؟
· آيا عامل بالقوه انسداد راه هوايي وجود دارد ؟ ( مثلاً خون )
· اگر چنين است راه هوائي را باز و تميز کنيد .
B :
· به سينه بيمار نگاه کنيد آيا بالا و پائين مي شود ؟
· به صداي تنفس گوش دهيد آيا نفس مي کشد ؟
· با گذاشتن دست در پائين قفسه سينه حرکت تنفس را احساس کنيد .
· اگر تنفس وجود ندارد ۲ تنفس فعال به بيمار بدهيد و در صورت عدم پاسخ بيمار شروع کنيد به تنفس دهان به دهان .
C :
· آيا نبض کاروتيد دارد ؟
· آيا اين نبض قوي است ؟
· آيا منظم است ؟
· آيا خون زيادي از دست رفته است ؟
· اگر هيچ نبضي وجود ندارد بايد CPR ( عمليات احياء ) را شروع کنيد .
اگر مصدوم هوشيار است ( نسبت به وضعيت خود مطلع است )‌ آنگاه آسيبها و ناخوشي مصدوم را درمان کنيد (البته با توجه به علائم و نشانه هاي بيمار ).
همراه مصدوم بمانيد و با تلفن و يا سريعترين وسيله درخواست کمک کنيد .
اگر بيمار هوشيار نيست ولي تنفس خودبخودي دارد ( وضعيت تنفسي اش خوب است ) او را در وضعيت و موقعيت مناسب قرار داده و به درمان آسيب هايش ( البته در حد امکان ) بپردازيد .
اگر مصدوم بيهوش است و تنفس هم ندارد او را به پشت خوابانده و شروع به احياء بيمار نمائيد ( CPR ) و يا تنفس دهان به دهان هر کدام که لازم باشد



تاریخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

ماه من!!!

 

غصه اگر هست بگو تا باشد .معنی خوشبختی بودن اندوه هست  .

این همه غصه وغم این همه شادی وشور چه بخواهی و چه نه  میوه یک باغند

همه را با هم و باعشق بچین ولی از یاد مبر پشت هرکوه بلند سبزه زاریست پراز یاد خدا

و در ان باز کسی میخواند که خدا هست خدا هست وچرا غصه؟؟؟؟چرا؟؟؟




تاریخ: سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط

 

پژوهشگراني از آمريكا و ژاپن يك سيناپس سنتزي براي استفاده در تجهيزات محاسباتي طراحي كرده‌اند كه از عملكرد سيناپس‌هاي مغز انسان تقليد مي‌كند. اين سيناپس نانومقياس سولفيد نقره، يا "سوئيچ اتمي" نشانگر درجه‌اي از حافظه كوتاه‌مدت و بلندمدت است كه تا پيش از اين در افزاره‌هاي حالت جامد ديده نشده است.
 
شمايي از يك سيناپس معدني Ag2S و انتقال سيگنال در يك سيناپس زيست‌شناختي. هنگامي كه اتم‌هاي رسوب يافته Ag تشكيل يك پل ندهند، اين سيناپس نانومقياس مانند يك STP كار مي‌كند. بعد از اينكه يك پل اتمي شكل گرفت، مانند يك LTP عمل مي‌كند. در مورد يك سيناپس زيست‌شناختي، آزادسازي انتقالگرهاي عصبي با رسيدن پتانسيل‌هاي كنشي توليد شده با عامل شليك انجام مي‌شود و سپس يك سيگنال در شكل يك پتانسيل سيناپسي منتقل مي‌گردد.
 
در مغز، سيناپس‌ها محل اتصال بين سلول‌هاي عصبي هستند و انتقال پيام‌هاي الكتريكي را از يك عصب به عصب ديگر ممكن مي‌كنند. اين سيناپس سولفيد نقره، با تقليد از آن، از دو الكترود فلزي كه با يك شكاف نانومقياس از هم جدا شده‌اند تشكيل، مي‌شود. اين پژوهشگران در مطالعات‌شان يك ولتاژ، يا يك "پيغام الكتريكي"، را به اين افزاره در دو بازه زماني متفاوت اعمال كردند - يكي كه در آن پالس ورودي در هر 20 ثانيه تكرار مي‌شود (تكرار پايين‌تر) ، و ديگري كه در هر دو ثانيه تكرار مي‌گردد (تكرار بالاتر) .

در آهنگ تكرار پايين‌تر، اين سيناپس مستقيماً بعد از هر ورودي به يك حالت رسانايي بالاتر مي‌رسد، ولي اين حالت به سرعت به طور خودبه‌خودي از بين مي‌رود. اين وضعيت نشانگر خاصيت شكل‌پذيري كوتاه‌مدت (STP) يك سيناپس انسان است. با اينحال، در آهنگ تكرار بالاتر به طور دائمي به حالت رسانايي بالاتر گذار كرده و به طور موفقيت‌آميزي مكانيسم پتانسيل‌سازي طولاني مدت (LTP) يك سناپس انسان را تقليد مي‌كند.

اين پژوهشگران مي‌گويند كه فعاليت STP و LTP اين سيناپس سنتزي با مدل‌هاي روان شناختي از مغز انسان تطابق دارد - كه شامل حافظه كوتاه‌مدت و بلندمدت است - و مي‌تواند بدون نياز به پيش برنامه‌دهي بيروني يا نرم‌افزار مقياس‌پذيري كه اخيرا در سيستم‌هاي شبكه عصبي مصنوعي استفاده مي‌شود، بدست آيد.

اين پژوهش نشان‌دهنده يك پيشرفت مهم در راستاي ساخت سيستم‌هاي عصبي مصنوعي است كه ويژگي‌هاي حافظه و درك انسان را تقليد مي‌كند و مي‌تواند تأثير بسزايي روي طراحي آتي معماري رايانه‌ها داشته باشد.

اين محققان جزئيات نتايج كار تحقيقاتي خود را در مجله‌ي Nature Materials منتشر كرده‌اند.

منبع: ستاد توسعه فناوري نانو

 




تاریخ: سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مژگان صفاپور

 


htt
 

روش درمان فتوديناميك (PDT) نوعي درمان سرطان است كه از تلفيق يك ماده شيميايي به نام حساس‌كننده نوري و نوعي خاص اشعه كه باعث كشتن سلولها مي شود حاصل مي‌شود. اگرچه روش PDT به طور گسترده‌اي جهت درمان سرطان پوست مورد استفاده قرار گرفته با اين حال استفاده از آن براي درمان سرطان هاي عميق تر يكي از مشكلات عمده پيش رو است چرا كه نور لازم جهت انجام PDT قادر به نفوذ به مناطق عمقي بافت‌ها نيست.

 

به گزارش سرويس فن‌آوري خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، محققان دانشگاه تگزاس براي رفع اين مشكل نوع جديد PDT را عرضه كرده‌اند كه در آن نور به كمك نانوذرات درخشاني كه به آنها مواد تحريك شونده با نور متصل مي باشند ايجاد مي‌شود.

 

موقعي كه تركيب نانو ذره- ماده تحريك شونده با نور به سمت يك تومور هدايت مي شوند و به كمك اشعه X يا ساير منابع تابش تحريك مي شوند، ذرات شروع به توليد نور كرده و مواد تحريك شونده با نور فعال مي‌شوند. با استفاده از اين ايده جديد درماني هيچ‌گونه نور خارجي براي فعال كردن ماده تحريك شونده با نور در درون تومورها نياز نيست و از اين رو ضخامت بافتها يك عامل محدود كننده براي استفاده از PDT نخواهد بود. از طرفي با توجه به اينكه تابش اشعه و فتوديناميك درماني با هم تلفيق شده و با هم اتفاق مي‌افتند لذا تخريب تومور به صورت موثرتري اتفاق مي افتد.

 

با توجه به اينكه اشعه X قادر به نفوذ به بافتهاي عمقي است از آن مي توان براي درمان تومورهاي عمقي استفاده كرد. به اين دلايل روش مذكور، راهكاري ساده اما موثر براي درمان سرطان ارائه كرده است.

 

براي دستيابي به كاربردهاي عملي، مجموعه نانو ذره – پورفيرين بايستي به كمك حامل‌هايي همچون آنتي‌بادي‌ها، پيتيدها، ليپوزوم ها و ساير ملكول‌هاي فعال به سلول‌هاي تومور انتقال داده شوند.

 

به گزارش ايسنا از ستاد ويژه توسعه فن‌آوري نانو، براي طراحي اين حامل‌ها افراد بايستي به اثر آنها بر مقدار توليد اكسيژن فعال توجه داشته باشند. در اين مطالعه محققان از اسيدفوليك براي هدفگيري گيرنده هاي فولات در سلولهاي سرطاني استفاده كردند.

 

نتايج آنها نشان داد كه اسيدفوليك هيچ اثري بر روي مقدار توليد اكسيژن فعال در مجموعه نانوذره ندارد. از اين سيستم به طور عملي جهت انجام روش‌هاي فعال سازي به كمك نور مي توان استفاده كرد.

 

نتايج اين مطالعه در مجله Applied Physics Letters منتشر شده است.



منبع : ایسنا




تاریخ: سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مژگان صفاپور

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

به ادامه مطلب مراجعه کنید.



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار
اهداف سرم درماني:
به منظور تامين نياز آب و الكتروليتهاوتامين مواد غذايي مورد مورد نياز بدن و همچنين دسترسي به وريد در صورت بد حال بودن بيمار از سرم به عنوان k.v.o يعني (باز نگه داشتن رگ )استفاده مي شود.
سرم 3/1و 3/2(قندي نمكي )دكستروز سالين d.s
اين سرم تركيبي از قند و نمك است كه 33/3%نمك(دكستروز)و3%هم كلريد سديم دارد .كه به منظور تامين انرژي مورد نياز بيمار و جبران كمبود حجم مايعات و برقراري جريان ادراربه منظور باز نگه داشتن رگ به عنوان k.v.o و همچنين موثر در مسموميتهااستفاده مي شود.
سرم قندي(دكستروز 5%)5%قند بقيه آب است دكستروز واتر به منظور k.v.o استفاده مي شود و كمك به دفع مواد زايد توسط كليه ها؛ كمك به تامين انرژي مورد نياز بدن استفاده مي شود.
كلرو سديم 9%يا سرم نمك يا نرمال سالين يا سرم فيزيولوژي
الف-غير قابل تزريق ب-قابل تزريق
الف-سرم كلروسديم9%غير قابل تزريق كه به منظور شستشوي زخم ها ازجمله زخم بستر (به علت بي حركتي بدن ايجاد مي شود )(زخم بد سور)استفاده مي شود
ب-سرم كلروسديم 9%قابل تزريق كه به منظور جبران كمبودحجم مايعات بدن ؛ جبران كمبود خمن و همچنين به عنوان بالا بردن فشار خون و به منظور حل كردن دارو به جاي آب مقطر وبه منظور شستشويزخم هااز اين سرم استفاده مي شود.

سرم رينگر:
درموارد اورژانس از جمله خونريزيها؛سوختگيها؛برق گرفتگي وهمچنين موارد شوك و اسهال و استفراغ شديد به منظور جبران كمبود حجم مايعات و الكتروليتهاي مورد نياز بدن از جمله سديم و پتاسيمو كلسيم وكلراز اين سرم استفاده مي شود. وهمچنين به منظور بالا بردن فشار خون و كم آبي استفاده مي شود.

انواع ست سرم
1-ست معمولي 2-ست خون 3-ميكروست
ميكرو ست براي تنظيم دقيقترقطرات سرم در كودكان و نوزادان استفاده مي شود.هر 60قطره ميكروست 1ccاست ولي در ست معمولي هر 15 قطره cc1است.
اسكالپ وين:
اسكالپ وين براي بيماران سرپاييو يا بچه ها ويا بيماران بد رگ استفاده مي شود.



تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب بروید



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب بروید.



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

كلانژيوپانكراتوگرافي رتروگرايد به وسيله آندوسكوپي ، روشي است كه به كمك آن وضعيت كيسه صفرا و مجاري آن و همچنين كبد و پانكراس ، به وسيله تزريق ماده حاجب بررسي مي شود . تومورهاي پانكراس ، مجاري صفراوي و كيسه صفرا ، سنگها ، انگلها و كيستهاي صفراوي ، از جمله بيماريهاي مهمي هستند كه بوسيله ERCP ( Endoscopic Retrograde ) تشخيص داده مي شوند . اين روش نيز مانند ساير روشهاي تشخيصي ، داراي عوارضي است كه پانكراتيت حاد ، شايعترين عارضه ERCP است .
به منظور كاهش عوارض قابل پيشگيري و همچنين اجراي صحيح روش ، نياز به مداخلات مهمي است كه به مداخلات پرستاري قبل و بعد از ERCP تقسيم مي شود .
برخي مداخلات قبل از عمل عبارتند از ناشتا بودن ، بررسي سوابق تماس با اشعه X و آلرژي ، برقراري خط وريدي ، ECG و ....
برخي مداخلات بعد از عمل : كنترل علايم حياتي ، NPO تا 2 ساعت ، بررسي عوارضي مانند كلانژيت ، سوراخ شدگي ، عفونت ، پانكراتيت .
ERCP ، روشي است كه در آن مجاري صفراوي ، كيسه صفرا و وضعيت كبد و پانكراس ، به وسيله تزريق ماده حاجب مورد ارزيابي قرار مي گيرد .
پس از رويت آمپول واتر در آندوسكوپي ، كاتتر مخصوص كانوليشن مجاري را در مجراي مشترك صفراوي يا مجراي پانكراتيت وارد كرده ، ماده حاجب را تزريق مي كنند . تغيير وضعيت بيمار و چرخش ميز راديولوژي ، در پايان تزريق ، ماده حاجب را در سراسر سيستم پخش مي كند . با تزريق داخل وريدي متناوب هيوسين N – بوتيل بروميد (Hyoscine N-butyl Bromide ) ( بوسكوپان ) يا گلوكاگون ( Glucagone ) ، دئودنوم به حالت شل در مي آيد و اسپاسم برطرف مي شود . در صورت مشاهده كلستاز در بيماران مشكوك به انسداد صفراوي يا كلانژيت ( Cholangitis ) ، قبل و بعد از آندوسكوپي ، آنتي بيوتيك ( سفالوسپورين ( Cephalosporin ) نسل سوم ) تجويز مي شود .
سابقه واكنش خفيف نسبت به ماده حاجب داخل وريدي اهميت چنداني ندارد، اما كساني را كه واكنش آلرژيك بارز در برابر مواد حاجب يددار نشان داده اند ، قبل از تزريق بايد با كورتيكواستروئيدها ( Corticosteroid ) و آنتي هيستامين ها
( Antihistamine ) تحت درمان قرار گيرند .
كاربرد باليني
با اين روش محل و علت انسداد صفراوي ، آنومالي هاي مادرزادي مجاري صفراوي و پانكراس ، عوارض اعمال جراحي انجام شده روي مجاري صفراوي ، ديسكينزي ( Dyskinesia ) مجاري صفراوي و انگلهاي مجاري صفراوي مشخص شده و در بسياري از موارد اقدامات درماني نيز از همين طريق قابل اجراست .
از جمله بيماري هايي كه با ERCP قابل بررسي است ، مي توان موارد زير را نام برد :
تومورهاي پانكراس و پري آمپول
سنگهاي مجاري صفراوي
انگلهاي مجاري صفراوي
تومورهاي مجاري صفراوي و كيسه صفرا
مسدود شدن يا باقي ماندن سنگ در مجاري صفراوي پس از اعمال جراحي
كلانژيت اسكلروزان
بيماري كارولي ( Caroli Disease )
كيستهاي مجاري صفراوي و ...
با اين روش مي توان معده و دئودنوم را نيز علاوه بر مجاري صفراوي و پانكراتيت ، در يك زمان به تصوير درآورد . اما به دليل ديد كناري دستگاه ، روش انتخابي براي رويت معده و دئودنوم محسوب نمي شود .
عوارض
ميزان بروز عوارض 3% و ميزان مرگ و مير 2/0 -1/0 % است . ميزان پيدايش عوارض ، مستقيماً به مهارت و تجربه پزشك و وجود بيماريهاي زمينه اي پانكراس يا سيستم صفراوي بستگي دارد . كلانژيت ( خصوصاً در مواردي كه درناژ صفرا مختل باشد ) شايعترين علت مرگ و دومين عارضه شايع است . باكتريمي در 14/0 % موارد مشاهده مي شود . سطح آميلاز سرم پس از ERCP ، افزايش قابل توجهي دارد . پانكراتيت حاد ، شايعترين عارضه ERCP است . اين عارضه ، متعاقب وارد كردن كانول به داخل مجراي پانكراس و تزريق مقادير زياد ماده حاجب به داخل پانكراس ايجاد مي شود .
مداخلات پرستاري قبل از ERCP
آمادگي قبل از ERCP ، مانند آمادگي قبل از آندوسكوپي مري ، معده و دئودنوم است كه شامل موارد زير است :
1- ناشتا بودن بعد از شام روز قبل و قبل از آزمايشات .
2- پرستار بايد از بيمار در مورد تماس قبلي با اشعه ايكس و هر نوع حساسيت و آلرژي سوال كند .
3- در افراد بالاتر از چهل سال نوار قلب به عمل آورد ؛ در صورت لزوم مشاوره قلب ، به منظور تاييد اقدام به ERCP ، انجام شود .
4- در مواردي كه سابقه ناراحتي ريوي وجود داشته باشد ، انجام ABG ، اسپيرومتري و مشاوره ريه ضروري است .
5- در افراد با ريسك بالا ، مانيتورينگ قلبي ضرورت دارد .
6- بررسي از نظر اختلالات انعقادي ( شمارش پلاكتي PT ( Prothrombin Time ) ، PTT ( Partial Thromboplastin Time ) و در صورت مختل بودن انعقاد به پزشك مربوطه اطلاع داده شود .
7- از دست چپ بيمار خط وريدي باز و مناسب گرفته شود .
نحوه عمل
پس از كانوليشن مجاري توسط پزشك ، پرستاران آموزش ديده آندوسكوپي ، ماده حاج را تزريق مي كنند و تحت فلوروسكوپي ، مجاري بررسي شده ، عكس مناسب راديولوژيك گرفته مي شود . ERCP ، با تجويز داروهاي مسكن و آرامبخش ( ديازپام ( Diazepam ) و پتيدين ( Pethidine ) و داروهاي آنتي كولينرژيك مثل هيوسين انجام مي شود .
( هرگز از بيهوشي عمومي استفاده نمي شود ) .
پس از آن تا 24 ساعت بايد بيمار را تحت نظر داشت . ERCP ، از ده دقيقه تا دو ساعت به طول مي انجامد ( خصوصاً در حضور ديورتيكول يا آنومالي هاي پاپي يا انجام اقدامات وابسته به ERCP ).
مداخلات پرستاري بعد از ERCP
1- بعد از ERCP ، پرستار علايم حياتي بيمار را هر پانزده دقيقه تا يك ساعت بررسي مي نمايد ، سپس هر دو ساعت تا شش ساعت ( پروتكل بعداز بيوپسي كبد )
2- بيمار ، تا زماني كه رفلكس بلع باز گردد ، حداقل دو ساعت در وضعيت NPO باقي مي ماند ( در مورد انجام پروسيجرهاي خطير ، طبق نظر پزشك انجام دهنده پروسيجر ،مدت زمان NPO بودن بيمار تعيين مي شود ) .
3- پرستار ، بيمار را از نظر مشكلات بعد از ERCP ، بررسي مي نمايد . اين عوارض شامل كلانژيت ، سوراخ شدگي ، عفونت و پانكراتيت است . اين مسائل ، بلافاصله بعد از ERCP اتفاق نمي افتند . اگر سوراخ شدگي يا كلانژيت پيش آيد ، بيمار دچار تب ، لرز ، افت فشارخون ، تاكيكاردي و درد شكمي به خصوص در قسمت ربع راست فوقاني شكم مي شود . وجود تب ، لرز و سرفه و درد ممكن است ناشي از عفونت باشد . پانكراتيت معمولاً با دردهاي متوسط شكمي ، طي چند ساعت بعد از ERCP شروع مي شود . سپس درد و حساسيت شكم افزايش مي يابد و ممكن است با حالت تهوع ، استفراغ و كاهش صداهاي روده اي همراه باشد . خوشبخاتنه عارضه پانكراتيت حاد به دنبال ERCP ، اكثراً سير رو به بهبود دارند .
در ERCP ، بايد شرايط استريل را رعايت كرد و ابزار لوله ها و آندوسكوپ را با مواد دترژان شستشو داد و سپس باگلوتارالدئيد فعال شده آن را ضدعفوني نمود .
با عبوردادن و ساكشن الكل از ميان آندوسكوپ ، مي توان از آلودگي با پسودومونا ( Pesudomona ) جلوگيري كرد .
اقدامات وابسته به ERCP
1- پري كات ( Pre Cut ) : در مواردي كه تنگ بودن Orifice آمپول واتر مانع كانوليشن با كاتتر باشد ، توسط ابزار خاصي آمپول واتر ، برش داده مي شود كه با خطر خونريزي زيادي همراه است ( حتي بيش از اسفنكتروتومي ).
2- اسفنكتروتومي ( Sphincterotomy ) : جهت برقراري درناژ بهتر از سيستم صفراوي يا خارج كردن سنگ از مجاري يا گذاشتن استنت درمجاري ، اسفنكترپاپي با اسفنكتروتوم بريده مي شود ( خطر سوراخ شدن بالا است ).
3- خارج كردن سنگ با بسكت يا بالونهاي مخصوص .
4- گذاشتن استنت : در مواردي كه تنگي بدخيم يا نشت صفرا پس از اعمال جراحي صفراي وجود دارد ؛ در صورت مناسب بودن وضعيت مي توان توسط لوله هاي مخصوص كه در مجاري گذاشته مي شود ( Stent ) درناژ را برقرار نمود .
5- ديلاتاسيون : تنگي هاي خوش خيم مجاري صفراوي را مي توان با بالونهاي خاصي متسع نمود .
6- درناژ نازوبيليري ( Nasobiliary Drainge ) : در مواردي كه انجام اسفنكتروتومي كامل و برقراري درناژ جراحي ميسر نباشد و يا تنگي در قسمتهاي پروگزيمال مجراي مشترك صفراوي باشد ، به صورت موقت مي تواند درناژ صفرا را با ست درناژ نازوبيليري برقرار كرد .
عوارض مربوط به اقدامات وابسته به ERCP
1- خونريزي : به صورت ايجاد ملنا يا حتي هماتوشزي ( Hematochesis ) و افت علائم حياتي بروز مي كند . در مواردي كه پري كات شده باشد ، بيشتر بايد مراقب اين عارضه بود .
2- سوراخ شدگي :به صورت درد شكم و ايجاد علائم شكم حاد و تب بروز مي نمايد .
چند نكته در مورد مراقبت پس از اقدامات وابسته به ERCP و عوارض
به دليل هوادهي و تجويزداروهاي آنتي كولينرژيك و سداتيو ، اتساع شكم و درد مبهم و ژنراليزه شكم ، پس از ERCP ، خصوصاً در مواردي كه اقدامات وابسته و طولاني صورت گرفته ، طبيعي محسوب مي شود . اما اگر مداوم، افزاينده و يا همراه ديگر علائم سيستميك باشد ، بايد متوجه عوارض خطرناك بود .
كنترل علائم حياتي مطابق پروتكل بعد از بيوپسي كبد ، در موارد ERCP به همراه اقدامات وابسته به آن ، جهت شناسايي سريعتر خونريزي ، يا سوراخ شدگي ضروري است .
در مواردي كه آمپول واتر مجاور ديورتيكولهاي قسمت دوم دئودنوم باشد ، خطر عوارض بيشتر است .




تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

پرستار وظيفه دارد در كاركردن با بيمار افسرده فرآيند جامعي طرح ريزي نمايد به گونه اي كه وضعيت سلامت جسمي ، رواني ، اجتماعي بيمار را در بگيرد . در مرحله بررسي وشناخت بايد اين موارد بطور مجزا مورد ارزيابي قرار گيرند : الف : بررسي و شناخت وضعيت بيمار شامل شناخت كامل وضعيت جسمي و بررسي شناخت وضعيت بيمار شامل شناخت كامل وضعيت جسمي و بررسي و شناخت وضعيت رواني در يه حيطه شناختي ، هيجاني و رفتاري .
ب ) بررسي خانواده ، جهت پذيرش خانواده براي مداخلات مناسب .
ج) بررسي جامعه كه روابط اجتماعي و فشارهاي ناشي از نقش اجتماعي بررسي مي گردد .
برخي تشخيصهاي پرستاري عبارتند از : توانايي بالقوه براي آسيب رساندن بخود ، عزت نفس پايين ، انزواي اجتماعي ، غم و اندوه ، تغيير تغذيه كمتر از نياز بدن و اختلال الگوي خواب .

مقدمه
پرستار با بيمار افسرده در موقعيتهاي مختلف مراقبت بهداشتي روبرو مي شود . به عنوان نمونه روانپرستار در موسسه هاي روزانه ، در بيمارستانهاي رواني ، مراكز بهداشتي رواني سرپايي و بستري با مددجويان برخورد مي كند . پرستاراني كه در بخشهاي زنان و مامايي كار مي كنند ، با مادراني كه بعد از زايمان دچار افسردگي شده اند و شوهران و زناني كه با واقعه تولد يك فرزند جديد مواجه شده اند ، روبرو مي شوند .پرستاراني كه در بخشهاي داخلي و جراحي و يا در سازمانهاي بهداشتي و يا در مطب پزشكان كار مي كنند ، با بيماراني مواجه مي شوند كه مسئله جسمي آنان ، ناشي از افسردگي و يا افرادي كه افسردگي آنان ناشي از مسائل جسمي است؛ مانند حمله قلبي ، عود بيماري بدخيم ، از دست دادن عملكرد قسمتهايي از بدن ؛ پرستاران بخش اطفال با ناراحتي هاي كودك بيمار و افسردگي مادران و پدران كه ناشي از بيماري فرزندانشان است ، روبرو مي شوند . بالاخره پرستار بهداشت جامعه با خانواده هايي كه تلاش آنها به منظور سازش با بيماريهاي جسمي و يا رواني سر و كار دارند .
بدون توجه به محيطي كه پرستار در آن كار مي كند ، وظيفه پرستار است كه در كاركردن با بيماران افسرده فرآيند جامعي طرح ريزي نمايد بطوريكه وضعيت سلامت جسمي ، رواني ، اجتماعي بيمار را در برگيرد.

بررسي و شناخت
بررسي و شناخت سيستماتيك از افسردگي شامل سه جزء فردي ، خانوادگي و جامعه مي شود . همه اجزاء با هم مرتبط و در عين حال محدوده خاصي دارند كه بايد در مرحله بررسي و شناخت بطور مجزا مورد ارزيابي قرار گيرند :

الف : بررسي و شناخت وضعيت بيمار
اطلاعات اساسي مورد نياز شامل شناخت كامل وضعيت جسمي و بررسي و شناخت وضعيت رواني در سه حيطه شناختي ، هيجاني و رفتاري است .

بررسي وضعيت جسمي بيمار
آيا نياز به خواب افزايش يا كاهش يافته است ؟
ميل بيمار به خواب و استراحت چگونه است ؟
آيا كاهش يا افزايش وزن داشته است ؟
آيا بيمار از يبوست و يا احتباس ادرار شكايت دارد ؟
آيا از احساس خستگي مزمن و كاهش انرژي شكايت دارد ؟
آيا بيمار مي تواند نيازهاي تغذيه اي خود را برطرف سازد ؟
آيا بيمار گزارشي در مورد افزايش يا كاهش تمايلات جنسي دارد ؟
آيا بيمار از نارحتي جسمي شكايت دارد ؟
آيا مبتلا به بيماري جسمي خاصي است ؟ در صورت مثبت بودن پاسخ ، شدت و مدت ابتلا به بيماري مشخص شود ؟
داروهاي مصرفي بيمار چيست ؟

بررسي وضعيت شناختي بيمار
طرز تفكر بيمار انتزاعي يا غيرانتزاعي است ؟
بيمار تا چه حد نتيجه گيري منفي از يك يا چند حادثه مجزا دارد ؟
آيا بيمار تمايل دارد كه با عدم وجود دلايل كافي ، نتيجه گيري خاصي از موقعيتها داشته باشد ؟
آيا صحبت بيمار حاوي عقايد و ايده هاي مبني بر درماندگي ، بيچارگي و بي ارزشي است ؟
آيا بيمار مي گويد كه قصد خودكشي دارد ؟ و يا اشتغال ذهني در مورد افكار خودكشي دارد ؟
آيا بيمار احساس ثابتي از محدوده بدن خويش دارد ؟
هماهنگي بين نظر بيمار از خودش و ((من)) ايده آل چقدر است؟ احساس عزت نفس بيمار تا چه حد منطقي است ؟
آيا هذيان جسمي وجود دارد؟
اثر افسردگي بر عزت نفس بيمار چگونه است ؟ آيا احساس بي ارزش بودن را ابراز مي كند ؟
آيا نشانه هايي مانند احساس پوچي ، بي جان بودن ، بيخود و مرده بودن در بيمار وجود دارد؟
آيا شدت افسردگي به حدودي است كه خود و ديگران را غير واقعي و بيگانه بيند؟
بيمار تا چه حد قادر است كه خود و ديگران را غير واقعي و بيگانه ببيند ؟
آيا بيمار نشان مي دهد كه نتايج حاصل از رفتار خود را بطور منطقي ارزيابي كند؟
آيا افسردگي بيمار شامل ايده و عقايد هذياني است ؟ در صورت مثبت بودن پاسخ ، ماهيت آن ايده چگونه است ؟
بيمار واقعيت را تا چه حد انكار مي كند ؟
درك بيمار از موقعيت خود چيست ؟ آيا نياز به درمان افسردگي توسط وي شناسايي شده است ؟
بيمار از برون فكني به عنوان يك مكانيسم دفاعي تا چه حد بر تمركز ، حافظه و توجه فرد اثر گذاشته است ؟

بررسي وضعيت هيجاني
ميزان خلق افسرده (خفيف ، متوسط، شديد) بيمار چقدر است؟
ميزان حساسيت و تحريك پذيري بيمار در چه حد است ؟
آيا بيمار مي تواند غرايز و عواطف خود را كنترل كند ؟
پرخاشگري بيمار بيشتر نسبت به خودش است يا ديگران ؟
آيا تحت تاثير غرايز جنسي و پرخاشگري است ؟
آيا دلايلي مبني بر اينكه بيمار بيش از حد سعي در كنترل كشش ها و تكانه ها دارد ، وجود دارد ؟
آيا بيمار مي تواند تنهايي ويا با ديگران بودن را تحمل كند؟

بررسي وضعيت رفتاري
آيا فعاليت حركتي بيمار در مقابل محركها زياد است و يا فقدان عدم پاسخ دهي به كليه محركها وجود دارد ؟
واكنش واقعي بيمار نسبت به صدا ، نور و جامعه چگونه است؟
آيا شدت افسردگي در حدي است كه از ديگران كناره گيري كتد
آيا كناره گيري شكل سكوت مطلق را به خود گرفته است ؟
وضعيت بدني بيمار چگونه است ؟ آيا سرش را پايين نگه مي دارد و يا وضعيت جنيني به خود مي گيرد ؟
آيا بيمار دچار بي نظمي حركت يا افزايش حركتي است ؟
عكس العمل هاي كلامي او چگونه است ؟

ب) بررسي خانواده
در برسي و شناخت خانواده زمينه هاي متعددي بعنوان نياز ها ممكن است مشخص شود ، هر يك از اين نيازها نيز بايستي در آينده به طور عميق تر بررسي شود تا خواست و پذيرش خانواده جهت مداخله و مناسب ترين نوع آن نيز تعيين گردد.
بيمار چه احساسي نسبت به اعضاي خانواده خود دارد ؟
بيمار تا چه حد احساس مي كند كه انتظارات ساير اعضاء خانواده را بر آورده مي كند ؟
براي ابراز هيجانهاي منفي در نظام خانوادگي ،تا چه حد ارتباط باز وجود دارد ؟
آيا بيمار افسرده ، احساس حمايت از طريق ساير اعضاي خانواده دارد؟
چه تغييرات يا حوادث مهم خانوادگي ممكن است عوامل در ايجاد افسردگي بيمار محسوب شوند ؟
واكنش افراد خانواده نسبت به احساس گناهي كه توسط فرد افسرده بر انگيخته مي شود ، چگونه است؟
الگوهاي متقابل عملكرد در حد بالا يا پايين تا چه حد مشهود است؟
بيمار چه مسئوليتهايي را در قبال خانواده عهده دار بوده است
آيا بيمار نسبت به اعضاي خانواده احساس گناه مي كند ؟

ج) بررسي جامعه
آيا يك يا چند حادثه مهم در يك سال اخير در زندگي فرد به وقوع پيوسته است؟ در صورت مثبت بودن ، ماهيت حادثه در رابطه آن با شروع علائم افسردگي چيست ؟
آيا بيمار نشان مي دهد كه تحت فشار ناشي از نقش اجتماعي است؟ در صورت مثبت بودن ، ماهيت فشار ناشي از آن نقش چيست ؟
وضعيت استخدامي و يا تعليم و تربيتي بيمار چگونه است ؟
چه شبكه هاي اجتماعي و نظامهاي حمايتي در زندگي فرد وجود دارد ؟
جنس ، سن ، نژاد و منابع مادي فرد چگونه بر منابع سازش وي اثر مي گذارد ؟
مجادله فرد با سبك زندگيش چگونه است ؟
انواع روابط اجتماعي بيمار چگونه صرف مي كند ؟

تشخيصهاي پرستاري
تشخيص پرستاري در واقع معني بخشيدن به اطلاعات حاصل از بررسي و شناخت است و بخش مكمل فرآيند پرستاري است كه پرستار توسط آن واكنشهاي انسان را به مسائل بهداشتي بالفعل و بالقوه تعيين مي كند . در واقع تشخيص پرستاري ، اصلي است براي تجويز درمانهاي مشخصيكه پرستار مسئول آن است تشخيصهاي متعددي در خصوص بيماران افسرده مطرح است كه به تعدادي از آنها اشاره مي شود :
الف) توانايي بالقوه براي تخطي و آسيب رساندن به خود مربوط به ((خلق افسرده ، احساس بي ارزشي ، احساس درماندگي ، تفسير نادرست از واقعيت .
ب) عزت نفس پايين مربوط به ((احساس طرد شدگي ، شكستهاي متعدد، داشتن ديد منفي از خود))
ج) انزواي اجتماعي مربوط به ((خلق افسرده ، اختلال شناختي ، احساس حقارت ))
د) غم و اندوه مربوط به فقدان واقعي يا تصور هر چيزي كه براي فرد ارزش دارد ، سوگواري بيش از حد احساس گناه ))
ه) تغيير تغذيه كمتر از نياز بدن مربوط به (( از دست دادن اشتها ، كاهش انرژي تحريك بدني ، ايده خود تخريبي ))
و) اختلال الگوي خواب مربوط به : (( اضطراب ، توهمات ، تفكر هذياني ، تغييرات بيوشيميايي))

برآيند هاي مورد نظر (اهداف )
آنچه كه براي بيمار انتظار اجراي آن را از شما دارد و مدت زمان انجام مراقبت ، متغيرهايي هستند كه در تعيين اهداف بكار مي روند . تعيين اهداف براي بيماران افسرده به دلايلي چند مشكل است ، اولاً آنان غالباً احساس مي كنند كه نمي توانند محيط خود را كنترل كنند ، آنها برداشت منفي از خود دارند و فكرمي كنند كه توانايي و مهارت لازم را ندارند و بالاخره بيماران مبتلا به افسردگي شديد آنقدر دچار كندي رواني ، حركتي مي شوند كه صحبت كردن ، شركت كردن در تنظيم اهداف بر ايشان بسيار مشكل است . در نتيجه ضروري است كه پرستاران اهداف منطقي براي بيماران افسرده در نظر بگيرند ، در غير اينصورت عدم موفقيت براي بيمار سبب نوميدي بيشتر ، احساس شكست و تقويت عزت نفس پايين بيمار مي شود .
در خصوص تشخيصهاي پرستاري فوق الذكر مي توان اهداف ذيل را تنظيم نمود :
الف) بيمار در طول مدت بستري به خود آسيبي نرساند .
ب) بيماراحساس ارزشمندي و شايستگي كند و جنبه هاي مثبت خود و موفقيتهاي گذشته و آينده را بيان كند .
ج) بيمار داوطلبانه وقت خود را با ساير بيماران و پرسنل و آشنايان در فعاليتهاي گروهي صرف كند .
د) بيمار موقيعت خود را در هر يك از مراحل غم و اندوه شناسايي كند و رفتار طبيعي در مراحل غم و اندوه شناسايي كند و رفتارطبيعي در مراحل غم و اندوه را بيان كند.
ه) بيمار علائم و نشانه اي از سوء تغذيه نداشته باشد.
و) بيمار ظرف 20 دقيقه به خواب برود و هر شب 6 الي 8 ساعت خواب غير منقطع داشته باشد.




تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

مقدمه
بر طبق آخرين اطلاعات موجود انجمن تشخيصهاي پرستاري 129 تشخيص را براي پرستاران مورد تاييد قرار داده است . در بعضي از مراكز بهداشتي درماني در كشورهاي توسعه يافته براي هر يك از تشخيصهاي موفق تعرفه خاص قائل شده و هزينه درمان و پرستاري براساس آن محاسبه مي شود . به عبارت ديگر تخت روز بستري جزء معيار هزينه درمان مطرح نييست و تشخيصهاي پزشكي و پرستاري استاندارد شده شاخص اصلي شدت بيماري و صعوبت كار است .
شناخت واكنشهاي مددجويان نسبت به بيماريها و ساير مشكلات كه همان تشخيصهاي پرستاري است و تلاش براي تعديل كردن آنها تخصص و وظيفه اصلي پرستاران است . با اين حال بسياري از مديران پرستاري كمتر به آن توجه مي كنند و دنباله رو روشهاي سنتي ارايه مراقبت هستند .ترجمه و جمع آوري همه مراقبتهاي پرستاري كه تحت عنوان تشخيصهاي استاندارد شده آورده مي شود مي تواند گام موثري براي ارتقاء سيستمهاي مراقبتي كنوني باشد . بايد در نظر داشت اقدامات پرستاري نه تنها كاربردي ، قابل اجراء و رفتاري ذكر شود ، بلكه از نظر مديريتي كار را با استفاده از آن كنترل كرد . در اين نوشتار سعي شده به شكل ذكر شده عمل شود . اميد است مورد استفاده همكاران قرار گرفته وبراي بهبود طرح پيشنهاد ارايه فرمايند .
تشخيص پرستاري : يبوست ( Constipation )
عوامل مربوطه :
دريافت مايعات و موادغذايي كمتر از نياز بدن ، كاهش حركات جسمي ، بي حركتي ، عادات شخصي ، نبودن خلوت مناسب ، اختلالات عاطفي ، استرسها و تغيير در روال عادي زندگي ، استفاده طولاني از داروها و اغماء مشكلات متابوليكي ( هيپوتيروئيديسم ( Hypothyroidism ) . هيپوكالمي ( Hypokalemia ) ، هيپوكلسمي
( Hypocalcemia ) ، اختلالات عصبي ، اسكلتي عضلاني ، حاملگي ، درد در هنگام اجابت مزاج ، انجام رويه هاي تشخيصي ، ضعف عضلات ، ماهيچه اي ديواره شكم و توده هاي انسدادي در آن . ( 1و 2 )
معيارهاي ارزشيابي
( مواردي كه در گزارش پرستاري به آن توجه مي شود ). ( 1و 2 )
تهوع و استفراغ ، فعاليت ، كاهش صداهاي روده ( احتباس شكم ) .
نفخ ، سردرد ، برجستگي هاي قابل لمس ( احساس توده ) تعداد دفع ، مشخصات مدفوع . ميزان دريافت مايعات ، اشتها ، احساس پري يا فشار در روده و شكم ، درد كمر و شكم .
اقدامات پرستاري
1- بررسي الگوي طبيعي دفع
2- بررسي مدفوع از نظر رنگ ، قوام ، ميزان و دفعات اجابت مزاج .
3- بررسي رژيم غذايي دريافتي ، تشويق به افزايش مواد غذايي فيبردار ، ( نان و غلات ، انواع سبزي ، انواع ميوه هاي پوست دار و هسته دار ، خشكبار مغزدار ).
4- بررسي ميزان داروهاي مصرفي و يا عوارض جانبي آنها ] ناركوتيكها ( Narcotics ) ، آنتي اسيدها ، آهن و مواد حاجب ( باريم ) و استروئيدها [
5- بررسي عوامل فعاليت روده ها و بوجود آورنده مشكلات فعلي .
6- بررسي درد در هنگام اجابت مزاج ( رويت پرينه از نظر هموروئيد ( Hemorrhoids ) ، شقاق ( Fissure ) ، تيرگي رنگ پوست و يا هر بافته غير طبيعي ديگر ) .
7- بررسي تاريخچه اقدامات پزشكي ( جراحي ، اختلالات آندوكرين يا متابوليك ، حاملگي ، جراحيهايي كه از قبل انجام شده و مگاكولون ) .
8- بررسي فعاليت ( تشويق به افزايش فعاليت و تمرينات درحد توانايي بيمار ).
9- بررسي تنشهاي وارده ( ارتباط كاركنان با يكديگر ، عوامل شغلي ، مشكلات مالي ، كمبود وقت ، فراهم نبودن خلوت ، مسايل شخصي )
10- لمس شكم از نظر نفخ و وجود توده هاي شكمي .
11- سمع صداهاي روده
12- كنترل مايعات دريافتي ( مايعات گرم و محلول مثل آب گرم ، چاي ، قهوه و آب ميوه ) .
13- فراهم نمودن خلوت بيمار و زمان بندي براي انجام دفع .
14- استفاده از ژل نرم كننده ، پماد بيحس كننده براي آنوس در صورت نياز .
15- ملين
16- شياف
17- انما
18- تحريك با انگشت و خارج كردن مدفوع خشك .
19- آماده كردن وان يا لگن آب گرم براي تسكين ناحيه ركتال و آرامش بيمار پس از هر بار اجابت مزاج .
20- آموزش ( توضيح تدابيري كه نتيجه بخش بوده و تشويق به ادامه آن ، بالا بردن اطلاعات بيمار در خصوص چگونگي استفاده از ملين و نحوه استفاده آن ).




تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

خلاصه
در اين نوشتار پس از اشاره اي كوتاه به آناتومي پوست و جايگاه مراقبت پرستاري از زخم ، به انواع طبقه بندي زخم پرداخته شده است. سيستمهاي مختلف در طبقه بندي زخمها به پرستار كمك مي كند تا در انواع زخم تدابير خاص آن را انتخاب و اجراء كند . طبقه بندي زخمها با توجه به علت پيدايش زخم ، پاكيزگي ، عمق زخم ، رنگ زخم و مكانيزم صدمه توضيح داده شده است .

مقدمه
گسيختگي اتصال سلولهاي پوست را زخم گويند . مبحث زخم يكي از مهمترين مباحث علوم پزشكي است ؛ بطوري كه كمتر پرستاري پيدا مي شود كه روزانه با زخم سروكار نداشته باشد . به همين دليل پرستار بايد اطلاعات كافي را در مورد انواع زخمها ، بررسي و مراقبت زخم داشته باشد .
پوست سد بين اعضاي داخلي بدن با خارج و ساختماني ضروري براي زندگي انسان است و از سه لايه تشكيل شده : 1- اپي درم 2- درم 3- بافت زير جلدي

اپيدرم : در تماس با محيط خارج از بدن بوده و شامل سلولهاي اپي تليال است و در فرآيند زخم ، اين سلولها تكثير مي شوند و جاي زخم را پر مي كنند .

درم : در زير اپي درم و لايه عميق تر پوست است . لايه پهني از بافت پيوندي كه شامل اعصاب و عروق و غدد است.

بافت زير جلدي :حاوي آميخته اي از چربي و بافت پيوندي است اين لايه به عضلات و استخوانهاي زير خود متصل مي شود .
رنگ پوست بوسيله رنگ دانه هايي بنام ملانين تغيير مي كند .

جايگاه مراقبت پرستاري از زخم
مراقبتهاي پرستاري از زخم فقط جنبه اي از مراقبتهاي پرستاري از بيمار مبتلا به زخم است . استفاده از فرآيند پرستاري طرح منحصر به فرد مراقبتي براي بررسي مراقبت ، جلوگيري از عوارض ، اجراء و ارزشيابي از زخم خواهد بود . همچنين فرآيند پرستاري حمايتهاي جسمي و رواني لازم را براي التيام سازگاري و مراقبت از خود فراهم مي كند . پرستار بايد اثرات ناشي از زخم را هميشه در نظر داشته باشد . اين تاثيرات عبارتند از : از بين رفتن تمام يا قسمتي از كار عضو ، پاسخ سمپاتيكي به استرس ، خونريزي ، آلودگي و مرگ سلولي .
رعايت دقيق شرايط استريل مهمترني عامل در به حداقل رساندن اين اثرات و مراقبت موفقيت آميز از زخم است .

طبقه بندي زخمها
سيستمهاي مختلفي در طبقه بندي زخمها استفاده مي شود . اين سيستمها به پرستار كمك مي كند تا در انواع زخم تدابير خاص آن را انتخاب و اجرا كند .

تقسيم بندي از نظر علل پيدايش
الف ) زخمهاي عمدي ( Intentional Wounds ) :زخمهاي عمدي ناشي از اقدام تهاجمي است كه براي درمان و معالجه بكار برده شده و تحت شرايط استريل انجام مي شود مانند : كشيدن مايع مغزي نخاعي .
ب ) زخمهاي غير عمدي ( Un Intentional Wounds ) زخمهايي هستند پيش بيني نشده و اغلب در نتيجه يك تروما يا يك تصادف بوجود مي آيند . اين زخمها در شرايط غير استريل و همراه با خطر عفونت بوجود مي آيند مانند : سوختگي و زخم ناشي از گلوله تفنگ .

تقسيم بندي زخمها از نظر پاكيزگي ( Cleanliness of Wound )
اين سيستم طيبقه بندي زخمها را بر طبق آلودگي آنها بوسيله باكتري و خطر عفونتشان تقسيم بندي مي كنند .
الف ) زخمهاي تميز (Clean Wounds ) : زخمهاي غيرعفوني جراحي هستند كه التهابي در آنها وجود ندارد و به مجاري تنفسي ، گوارشي ، تناسلي يا مجاري غيرعفوني ادراري باز نشده است . زخمهاي تميز را بصورت اوليه مي بندند و در صورت لزوم توسط درناژ تخليه مي شود . احتمال عفونت زخم تميز بين يك تا 5 درصد است . مانند جراحيهاي ترميمي ، تعويض دريچه ميترال ، بيوپسي سينه در زنان .


ب ) زخمهاي تميز آلوده ( Clean –Contaminated Wouds ) : جزء زخمهاي جراحي است كه تحت شرايط كنترل شده به مجاري تنفسي ، گوارشي ، تناسلي يا مجاري غيرعفوني ادراري سرباز كرده ولي آلودگي غيرعادي در آنها وجود ندارد . امكان عفونت زخم تميز آلوده بين سه تا يازده درصد است مانند : برداشتن رحم ، برداشتن كل پروستات ، برداشتن برونش .


ج ) زخم آلوده ( Contaminated Wounds ) : شامل زخمهاي جراحي و باز و تازه و اعمال جراحي همراه با بروز اختلالات عمده در تكنيك استريل يا خروج مقدار قابل توجهي از محتويات روده هاست . برش در محلولهاي مبتلا به التهاب حاد و بدون عفونت نيز مشمول طبقه بندي آلوده مي شود احتمال عفونت زخم يك تا هفده درصد است ؛ مانند برداشتن آپانديس سوراخ شده ، لاپاراتومي ( Laparatomy ) براي روده سوراخ شده .


د ) زخمهاي عفوني يا كثيف ( Dirty and Infect wounds ) : زخمهايي هستند كه بعد از عمل توسط ارگانيسم هايي هستند كه بعد از عمل توسط ارگانيسم هايي كه قبل از عمل در ميدان جراحي وجود داشته اند ، ايجاد مي شود . زخمهاي تروماتيك كه بافتهاي مرده در داخل آن باقي مانده اند و زخمهايي كه در محلهاي مبتلا به عفونت باليني يا همراه با پارگي احشاء ايجاد شده اند ، جزء زخمهاي كثيف يا عفوني هستند . احتمال عفوني شدن زخم بيش از 27 درصد است مانند انسزيون و درناژ دمل يا آبسه چركي .

تقسيم بندي از نظر عمق زخم
اين تقسيم بندي بر پايه عمق زخم و شمردن لايه هاي آسيب ديده است .
الف)زخم هاي سطحي : كه سطح اپيدرم را درگير مي كند ، شامل نواحي خارجي پوست مي شود .
ب ) زخمهايي با ضخامت نسبي ( Partial Thichness wounds) : كه اپيدرم و قسمتي از درم را درگير مي كند كه شامل نواحي و لايه هاي زيرين اپيدرم نيز مي شود .
ج ) زخمهايي با ضخامت كامل ( Full –Thickness Wounds ) : تمامي اپيدرم و تمام درم را درگير مي كند و تا عضله نيز پيشرفت مي كند و استخوان را نيز گرفتار مي كند .

تقسيم بندي زخم براساس رنگ ( The R.Y.B Wound Classification System )
در سال 1987 تيم تقسيم بندي براساس رنگ به ضميمه تقسيم بنديهاي گذشته براي كمك به پرستاران جراحي و تعيين انتخاب درمان زخمهايي كه روند بهبود را طي مي كنند ، ايجاد شد .
بوسيله مداخلات اوليه و ثانويه اين تقسيم بندي زخمها را به زخمهاي قرمز ، زرد ، سياه ( Red,Yellow.Black (R.Y.B) ) و مخلوطي از اينها تقسيم مي كند .
الف ) زخمهاي قرمز : رنگ طبيعي بافت گرانولوئي و فاز ازدياد سلول ( بهبود زخم ) است ؛ اين زخمها نياز به مراقبت و تميز كردن و مرطوب كردن دارند .


ب ) زخمهاي زرد : حالت فيبريني هستند ، چركها و توكسينها حاصل از باكتريها ترشح مي شود . اين زخمها نياز به تميز شدن از ترشحات چركي دارند .


ج ) زخمهاي سياه : شامل بافت مرده اسكار است . اسكار ممكن است سياه ، خاكستري يا قهوه اي باشد در اين زخمها نياز به دبريد كردن بافت نكروتيك است .
معمولاً اغلب رنگ زخمها مخلوط است . قانون درمان اين است كه ابتدا رنگ برداشته شود . براي مثال زخم با رنگ مخلوط قرمز و سياه ابتدا بايد دبريده شده و زخم قرمز تحت پانسمان مرطوب قرار گيرد .




تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

معمولااقایان رابطه خوبی با ماالشعیر دارند.این نوشیدنی از ریزش مو جلوگیری میکند وبا املاحی که دارد به پرپشتی مو کمک میکند.نویسنده:محسن




تاریخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط محسن فلاح

زیان های داروهای آرام بخش

اینک برای اثبات خطرها و زیان های غیر قابل جبران این داروها، خلاصه ای از مقاله مندرج در مجله ((سلامت فکر))، به مدیریت استاد دکتر ابراهیم چهرازی، سال 12، شماره 8 را نقل می کنیم:داروهای آرام بخش در سال 1950، به صورت قرص های معجزه آسا به بازار عرضه شد

و به عنوان بهترین و خارق العاده ترین ابزار برای معالجه بیماران دماغی، به دست پزشکان روحی افتاد. همان طور که دکتر ((ژان فرانسو مابیلو)) رئیس کمیسیون ملی بخش بی هوشی ایالات متحده، می گوید: خیلی زود میلیون ها فرانسوی که حریصانه در صدد تمدد اعصاب و آرامش روح بودند در جست و جوی به دست آوردن انواع مختلف این قرص ها برآمدند. در حدود پنجاه نوع داروی آرام بخش با مارک های مختلف و متنوع تجارتی از طرف آزمایشگاه ها به وسیله داروسازی ها به بازار عرضه شد. آگهی در مجلات مخصوص و انتشار آن از طرف پزشکان این قرص ها را بدون ضرر معرفی کرد و این طور وانمود شد که هیچ نوع اعتیادی به همراه نخواهد داشت و در معالجات در دوره های مداوم، قابل تحمل هستند، ولی از سال 1957 تا 1961 در ایالات متحده آمریکا، صدها گزارش بالینی نتایج زیان بخش این قرصها را در بیماران بی شمار یادآور شده اند. آنان به بیمارهایی؛ از قبیل بیمارهای پوستی، گوارشی، ناراحتی های خیالی، خواب آلودگی و حتی خرفتی و منگی که از استعمال این قرص ها به بار می آید، مبتلا شده اند. اولین گزارش مهم روزنامه ((جامعه پزشکی)) آمریکا در فوریه 1957 با عنوان خطرات قرص ها خواب آور و مخدر جامعه پریشانی ها انتشار یافت، روان پزشکان دانشگاه ارگون 8200 نفر بیمارانی را که وضع جسمی آن ها خوب و استعداد دماغیشان در حد میانگین بود و در عین حال، از پریشان حالی شکایت داشتند مورد مطالعه قرار دادند. از 7500 نفر بیماری که با این قرص ها معالجه شده بودند 374 نفر مبتلا به ناراحتی شدیدی که عکس العمل حساسیت های کبدی بود، مبتلا شده بودند و 1700 نفر دیگر آنها رفتار و اخلاقشان، به کلی تغییر یافته و حالت زشت و بدی به خود گرفته و 827 نفر دیگر کاملاً تغییر شخصیت داده و سخت و خشن شده بودند. در سال 1961، پرفسور میشل گولتیه و اتین فورنیه که مدیریت مؤسسه ضد سموم ((فرناندویدال)) را به عهده داشتند، در مجله ((پراتیسین)) این طور نوشتند: ((این قرص ها اغلب اوقات، نتایج ثانوی نامطبوعی به دنبال دارند؛ از قبیل اختلالات عصبی، ناراحتی ها حساسیتی، حالات عصبانی، لرزش، بی نظمی های شریانی، تهوع، سرگیجه و کمبود تمایلات جنسی)). در 1964 پروفسور فورنیه مجدداً در مجله ((گازت مدیکال دو فرانس)) این طور می نویسد: ((تجویز آزادانه و بدون قید و شرط قرص های مخدر و مسکن به وسیله مردم عواقب بسیار وحشتناکی به دنبال دارد، از جمله خواص آن ها ایجاد عادت است)).

 

ژان بار، استاد دانشگاه بروکسل، می گوید بیمارانی که به خوردن قرص های مزبور عادت کرده اند به هیچ وجه نمی توانند از خوردن آن ها صرف نظر کنند و اگر به ترک آن ها بپردازند، عوارض ناراحت کننده ای در آن ها پیدا می شود که غالباً شدید و خطرناک می باشد. چنان که دکتر سیریل کوپرنیک، روان پزشک عالی قدر در بیمارستان سالپتریه پاریس، بعد از یک سری آزمایش به این نتیجه رسید که قطع قرص ها مزبور منجر به تشنجات شدید کشنده خواهد شد. گاهی نیز عوارض دیگری از قطع داروهای آرام بخش پیدا می شود؛ از جمله در بیمارستان فرناندیدال روزی به بیماری برخوردند که حالت افراد مست را داشت و قادر به حرکت نبود تنها علتی را که توانستند برای این ناراحتی پیدا کنند قطع همان قرص های مسکن روانی بود.

پروفسور روبرت مونود، عضو آکادمی پزشکی، می گوید: ((اجتماع الکل و این قرص ها موجب مسمومیت شدید و بروز اختلالات و ناراحتی های سخت می گردد)).

چند سال قبل یکی از رانندگان که اتومبیل خود را به آهستگی در جاده هدایت می کرد ناگهان از مسیر خود به طرف چپ پیاده رو خارج شد و به سختی با اتومبیل دیگری، که از طرف مقابل می آمد، تصادف کرد. این حادثه منجر به مرگ یک نفر و مجروح شدن 4 نفر دیگر شد و هنگامی که از راننده آزمایش خون به عمل آمد، معلوم شد که نه تنها الکل مصرف کرده بلکه قرص های آرام بخش هم خورده است، ترکیب این دو عامل موجب بروز حادثه دلخراش گردیده بود.

مصرف قرص های آرام بخش، حتی بدون الکل نیز، نیروی هوش را مختل و قدرت قضاوت و اتخاذ تصمیم را تحت الشعاع قرار می دهد، به طوری که راننده نخواهد توانست اعمال خود را کنترل کند، دکتر ژان دالایون می گوید یکی از بیماران به علت خوردن قرص ها با وجود مهارت در رانندگی در عرض 48 ساعت دو تصادف از وی سر زد. علی رغم این اطلاعات و تذکرات، افراد در مصرف قرص های آرام بخش افراط می کنند، بیماران درخواست و پزشکان تجویز می کنند و مردم به خوردن آن ها ادامه می دهند، به طوری که مصرف آن ها در ادامه روزافزون شده است. کودکان و پیران در مقابل این قرص ها حساسیت خاص دارند. دکتر ژاک نهلی متخصص بزرگ بیماری های اعصاب و رئیس بخش بیمارستان ارگانتوی روزی در اتاق خود به زن جوانی برخورد می کند که روزانه پزشک معالج او به خاطر معالجه بیماری پوستی 3 میلی گرم از این داروهای تسکین دهنده به او تجویز کرده بود، طولی نمی کشد که بیمار گرفتار ناراحتی های بسیار شدید می شود. مصرف این قرص ها در زنان باردار نیز عوارضی به وجود می آورد.

دکتر کوپرنیک توصیه می کند که زنان باردار باید از خوردن این نوع قرص ها مطلقاً پرهیز کنند، مخصوصاً در سه ماهه اول حاملگی که ممکن است ناراحتی ها و عواقب خطرناک به بار آورد.

این بود خلاصه ای از مقاله مندرج در مجله ((سلامت فکر)) که چکیده تحقیقات چند تن از معروف ترین روان پزشکان اروپا را نشان می دهد. ده ها نظیر چنین مقاله ای در سایر مطبوعات علمی و غیر علمی، به قلم روان پزشکان دیگر نیز درج گردیده که هر کدام، به همین ترتیب، خطرات شدید داروهای آرام بخش را شرح داده اند.

اکنون این سؤال پیش می آید که چرا این داروها با وجود زیان های مسلم و غیر قابل انکار، با چنین وضع سرسام آوری در سراسر دنیا رواج دارند؟ در جواب، یک جمله از مقاله ای را که در بالا از مجله ((سلامت فکر)) نقل کردیم، مجدداً تکرار می کنیم:

علی رغم این اطلاعات و تذکرات، افراد در مصرف قرص های آرامی بخش افراط می کنند، بیماران درخواست و پزشکان تجویز می کنند و مردم به خوردن آن ها ادامه می دهند، به طوری که مصرف آن ها روز افزون شده است.

چنان که در این جمله می بینیم، مقصر اصلی در رواج روزافزون این قرص ها پزشکان هستند که یا شخصاً در نسخه های خود به حد افراط آن ها را تجویز می کنند یا به توصیه و تأکید بیماران در نسخه می نویسند و اگر سؤال شود که مگر پزشکان از ضرر این داروها بی اطلاع اند که چنین بی مهابا به تجویز آن ها       می پردازند؟ با نهایت تأسف باید در جواب بگوییم که اکثر پزشکان از خطرهای این داروها هیچ گونه اطلاعی ندارند، زیرا از یک سو، گرفتاری های شبانه روزی زندگی به آن ها فرصت هیچ گونه مطالعه مجلات علمی و غیر علمی را نمی دهد و از سوی دیگر، تبلیغات بسیار فریبنده مؤسسات سازنده این داروها، که جز ذکر منافع دارو چیزی در آن ها نیست، به قدری قوی، دایمی و همه جانبه است که ذهن طبیب را به کلی از زیان ها و خطرهای جبران ناپذیر آن ها غافل می سازد. وانگهی، وقتی که یک پروفسور روان پزشک در یک سمپوزیوم بزرگ بین المللی که به نام ((سمپوزیوم اضطراب)) منعقد شده است، درباره داروهای آرام بخش داد سخن می دهد ولی کوچک ترین ضرری از آن ها به میان نمی آورد، دیگر چه توقع از پزشکان عمومی می توان داشت؟

اگر کسی بگوید که چرا در کشورهای جهان دولت ها به فکر جلوگیری از ساخت و فروش این داروهای زیان بخش نیستند، جواب می دهیم: اولاً دولت ها فقط هنگامی از فروش یک دارو ممانعت به عمل می آورند که یا تعداد زیادی از مصرف کنندگان را جا به جا بکشد یا مثلاً مانند قرص های تولیدومید، نوزادان ناقص الخلقه به دنیا آورد و باعث سر و صدای زیاد و شکایت تعداد کثیری از خانواده های مصرف کنندگان و انعکاس شدید خبر آن در مطبوعات جهان شود.

برای تأیید این مطلب، گفتنی است که در عصر آخرین روزی که سمپوزیوم اضطراب تشکیل شد، شرکت کنندگان سمپوزیوم پرسش هایی مطرح کردند و مأمور شدند که به سؤالات پاسخ دهند. یکی از سؤال ها این بود که با وجود اهمیت فوق العاده زیاد بیماری های روانی که روز به روز، بر تعداد آنها در کلیه جوامع بشری افزود می شود، چرا دولت ها و رجال سیاسی به فکر چاره برای جلوگیری از ازدیاد روزافزون آن نیستند؟ پروفسور لئون اظهار داشت چون این بیماری ها کشنده نیست و سر و صدا به راه نمی اندازد لذا آن طور که باید و شاید مورد توجه مسئولان پرورش و بهداشت قرار نمی گیرد. ثانیاً، به فرض اینکه دولت ها با حسن نیت کامل بخواهند از ساخت و فروش این داروها جلوگیری کنند، ابداً از عهده این کار بر نخواهند آمد زیرا صاحبان صنایع عظیم داروسازی مدرن، در همه جای جهان و مخصوصاً در کشورهایی که این صنایع به صورت کارتل ها و تراست های بزرگ اداره می شود، قدرت و نفوذ عجیبی در همه دستگاه دارند و هیچ نیرویی نمی تواند با آن ها مقابله کند، چنان که چندی قبل برای توجه جهانیان به زیان های فاحش همین داروهای آرام بخش، کنفرانس بزرگی در ژنو تشکیل شد و نتیجه بحث و تبادل نظر کارشناسان این شد که نه تنها مقامات مسئول بهداشتی کشورها بلکه حتی سازمان ملل متحد نیز قادر به جلوگیری از اعمال ناروای این کارتل ها نیست و ما خبری را که در مطبوعات علمی و غیر علمی جهان در این باره انتشار یافته و ترجمه آن در روزنامه اطلاعات، مورخ 5 آذر ماه 1343 درج شده است، نقل می کنیم:

در کنفرانس جهانی درباره مواد مخدر اعلام شد:

داروهای آرام بخش مانند مخدر بشر را تهدید می کند. تعداد معتادین به داروهای آرام بخش چندین ده میلیون نفر است، در حالی که تعداد معتادین تریاک، هروئین و مرفین در سراسر جهان به چند میلیون نفر می رسد و خطر اعتیاد به داروهای آرام بخش کمتر از اعتیاد به مواد مخدر نیست. تراست های بزرگ داروسازی آمریکا و انگلستان روز به روز به وسعت کارخانه های خود می افزایند و روزی نیست که با جار و جنجال تبلیغاتی عظیم خود داروی جدیدی به عنوان ((آرام کننده اعصاب و تسکین دهنده اضطراب ها)) به مردم جهان تحویل ندهند، بیشتر این داروهای آرام بخش اثر سمی دارند و بعد از مدت کوتاهی ایجاد اعتیاد می کنند.

گسترش این داروها، به طور کاملاً جدی، سلامتی افراد بشر را تهدید می کند و متأسفانه ((ارگان های سازمان ملل متحد)) آن قدر قدرت ندارند که جلوی این خطر را بگیرند. کارخانه های داروسازی برای ساختن و عرضه کردن این قبیل داروها مبالغ گزافی خرج می کنند و از صرف پول در راه کسب اجازه فروش آن ها دریغ ندارند.

آیا مطلب از این آشکارتر هم می شود که می گوید: ((از صرف پول در راه کسب اجازه فروش آن ها دریغ ندارند)). اگر این مطلب را یک فرد عامی و عادی می گفت و یا در یک محفل خصوصی پزشکی از آن بحث به میان می آمد آن قدرها اهمیت نداشت ولی این بحث در یک کنفرانس بزرگ بین المللی در ژنو به میان آمد که هدف آن هشدار دادن به جهانیان برای جلوگیری از مصرف روزافزون داروهای آرام بخش بود، لذا اطلاعات کاملاً مستند است و نمی توان از آن بدون اعتنا گذشت.

اکنون برای اینکه بدانید چگونه قرص های آرام بخش، نه تنها میان عامه مردم به طور گسترده رواج دارد بلکه به وسیله اکثر پزشکان و حتی روان پزشکان به طور بی حساب و بی پروا، مانند نقل و نبات برای بیماران تجویز می شود، به پاره ای از سخنان روان پزشکان شرکت کننده در سمپوزیوم اضطراب ملبورن توجه فرمایید.

دکتر جیمس از زلاندنو می گوید:

به عقیده من روان پزشکان افراطاً نگران از دلهره، و مضطرب از بیم اضطراب هستند و خود به بیماری اضطراب از اضطراب دچار می باشند!

وی اضافه می کند:

باید توجه داشت که مقدار داروی مصرفی در یک بخش روانی تناسب مستقیم با اضطراب خود روان پزشک دارد.

پروفسور دویس می گوید:

امروزه اغلب روش های درمانی را داروهای آرام بخش تشکیل می دهد، به ویژه در مطب های روان پزشکی شخصی، ولی نباید روان درمانی و سلوک درمانی را نیز فراموش کرد که به نوبه خود مهم بوده و امروزه اغماض از آن دیگر مجاز نیست. شیمی درمانی در روان پزشکی جای خود را باز کرده و به آسانی و حتی به افراط به کار می رود.

ماک کوناگی، روان پزشک از استرالیا می گوید:

جست و جوی روش های جدید سلوک درمانی خود حکایت از این دارد که تاکنون روش های سلوک درمانی ناامید کننده بوده است، با وجود این، باید اذعان کرد که این ناامیدی، ناامید کننده تر از سایر روش های درمانی در روان پزشکی نمی باشد.

گراهام، روان پزشک از ویکتوریا (استرالیا)، نیز از روش های روان درمانی معاصر راضی نیست و انتقاداتی بر آن می کند.

از همه مهمتر سخنان مولیکوت است که می گوید:

در درمان اضطراب، ارزش درمان پزشکی مشکوک و یا اقلاً جزیی است حالات پر اضطراب مرضی که به وضوح معین شده باشند و واکنش های دفاعی که بعد از آن به ظهور می رسد، بی شک موردی است برای تجویز یک داروی روانگرا؛ در عوض، دلهره وجودی؛ یعنی دلهره ای که خلاق است، اصلاً از درمان پزشکی طرفی نمی بندد. انسان موش بزرگ آزمایشگاه نیست و عقل، به هر صورت، عبارت از مسئولیتی برابر مفاهیم ارزش ها است. اگر انسان نیاموزد که بر این دلهره هایش فائق شود، خیلی کم، شانس پیشرفت خواهد داشت.

چنان که به وضوح می بینیم روان پزشکان برای درمان دلهره و اضطراب نه از داروهای آرام بخش راضی هستند و نه به روان درمانی و سلوک درمانی، خوش بین. آنان غالباً از این روش ها انتقاد می کنند و مخصوصاً به افراط کردن در تجویز قرص های آرام بخش در مطب ها اعتراف دارند.

بالاخره عقیده پروفسور شمید را که در سمپوزیوم اضطراب بیان کرده است به نقل از مجله ((روان پزشکی))، شماره آذر و دی 1348، صفحه 46 می آوریم:

عقیده عمومی بر این است که در هفتاد سال اخیر، حالات اضطرابی افزایش یافته و هنوز هم سیر صعودی می پیماید.

منبع:سایت دکتر روازاده




تاریخ: پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

داروهای ضد افسردگی

از آن قلمبه گویی ها که بگذریم با کمال تأسف باید بگوییم که آقای پرفسور پلتزشه، در سخنرانی خود، داروهای نورولپتیک را به عنوان ضد افسردگی معرفی کرده است و حال آنکه این داروها را کلیه روان پزشکان جهان، امروزه برای درمان افسردگی ها تجویز نمی کنند؛ زیرا طبق نوشته پروفسور عبدالحسین میرسپاسی، در صفحه 804 کتاب روان پزشکی:بعد از پیدایش نورولپتیک ها، روان پزشکان در صدد برآمدند که از این داروها در درمان افسردگی ها استفاده نمایند ولی نتیجه این آزمایش، رضایت بخش نبود زیرا علاوه بر اینکه نورولپتیک ها در حالات افسردگی مفید واقع نمی شدند، خود این داروها ایجاد حالات افسردگی می کنند.

آن گاه می بینیم آقای پروفسور پتلزشه که گویا به کلی از معنی غافل بوده است در سخنرانی خود نورولپتیک ها را دارای اثر ضد افسردگی معرفی کرده و باز قلمبه بازی تازه ای چنین گفته است:

اثر ضد افسردگی نورولپتیک ها به علت انترفرانس این مواد با سیستم آدرنرژیک است نه سیستم کلینرژیک و نیز قطع سیستم های کلینرژیک موجب اثر مشابهات ایمی پرامین است.

و سپس سخنران محترم در تعقیب بیانات خود، مانند استادی که در سر کلاس درس، مطالب علمی را به دانشجویان تدریس و تفهیم کند، به شرح خواص داروهای نورولپتیک؛ از قبیل لیبریوم، والیوم و ... (که آن ها را آرام بخش هم می گویند) می پردازد و در این باره چنین می گوید:

آرام بخش ها موجب افزایش ((کاتکولامین)) دروزن زای مغز و متابولیت های آن نمی شود، اثر بالینی آرام بخش ها بیشتر مربوط به دو چیز است:

1.      تغییری که در اثر جریان عصبی موجب آزادی کاتکولامین ها می شود.

2.      حساسیت کمتر عناصر پذیرنده.

چون تا اندازه ای افزایش اسید پنج هیدروکسی اندول استیک مغز در کار است ممکن است پنج هیدروکسی تریپ تامبر (سرتونین) دست اندرکار تغییرات باشد.

و توأم با این بیانات، نمودار تأثیر این داروها را نیز رسم می کند.

آقای پروفسور پتلزشه در تمام بیانات خود حتی یک کلمه از ضررهای داروهای آرام بخش، سخنی به میان نیاورد در حالی که تقریباً در کلیه مطبوعات پزشکی جهان، زیان مصرف این داروها گوشزد شده است و حتی در این باره بارها و بارها اعلام خطر کرده اند. این را به چه چیز می توان تعبیر کرد؟

آیا پروفسور پلتزشه و امثال ایشان که در کنگره پزشکی جهانی دم از خواص و منافع داروهای آرام بخش می زنند، به طور مستقیم و غیر مستقیم در تبلیغات برای رواج سرسام آور این داروها دست ندارند؟ آیا باور کردنی است که یک استاد روان پزشک که به عنوان نماینده علمی ملتی که در یک سمپوزیوم بزرگ بین المللی شرکت می کند، از زیان داروهای مربوط به فن تخصصی خود بی اطلاع باشد؟

اگر مصرف این داروها کم بود ما ابداً حرفی نداشتیم، بحث بر سر این است که در سراسر جهان و در همه کشورها تقریباً کلیه مردم از این داروها مصرف می کنند و کمتر خانه ای هست که داروهای آرام بخش در آن وجود نداشته باشد و به قول یکی از نویسندگان: در کیف هر خانمی و در جیب هر آقایی از این داروها وجود دارد. برای نمونه، کشورهای ایالات متحده آمریکا را مثال می زنم. در مقاله ای به قلم دیکسون مندرج در مجله ((انجمن پزشکان آمریکایی))، شماره 163مورخ 1957 اعلام شد که در ده ماهه اول سال 1956 در آمریکا قریب سی هزار میلیون از این قرص ها فروخته شده است که به طور متوسط، روزی 100 میلیون می شود، این 100 میلیون متعلق به 15 سال پیش است. در حال حاضر، این رقم به روزی 1000 میلیون رسیده آن هم فقط در کشورهای ایالات متحده آمریکا. با این حساب میزان مصرف آن ها را در سراسر جهان حساب فرمایید که چه اندازه خواهد شد.

منبع:سایت دکتر روازاده




تاریخ: پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

بررسی اضطراب در نشست های علمی

ما در همین مقاله، پرده از روی این راز برداشته، انگیزه اصلی و علت العلل این نابسامانی روحی و پریشان روانی ها را آشکار خواهیم کرد ولی برای اینکه بدانید از روان شناسان و روان پزشکان امروزی کاری در این زمینه ساخته نیست باید یادآور شویم که تاکنون چندین سمپوزیوم بین المللی درباره این موضوع تشکیل داده اند، بدون اینکه از سخنرانی ها و نشست و برخاست های آنان، عملاً کوچک ترین نتیجه ای عاید بشریت شده باشد. از جمله، در دومین سمپوزیوم اتحادیه جهانی روان پزشکان که نماینده کلیه متخصصان جهان در این رشته علمی هستند، سخنرانی ها و مباحثی ارائه شد و 48 تن از روان پزشکان پنج قاره جهان در آن شرکت داشتند. روان پزشکان مطالبی اظهار کردند که اگر ناظر بی طرفی به سخنان آنان گوش می داد و دقیقاً آن ها را تجزیه و تحلیل می کرد جز تأسف عمیق، اثر دیگری در او پدیدار نمی شد.

چهل و هشت روان پزشک، که نماینده کلیه متخصصان جهان در این رشته علمی هستند، از سخنرانی ها و مباحثات خود در این سمپوزیوم چه نتیجه ای گرفتند؟ و کدام مشکل روانی مردم را حل کردند؟ آیا صرف بودجه های گزاف و مسافرت از کشورهای دور دست به این منظور بوده است که شرکت کنندگان برای رفع خستگی (از کارهای روزانه) نفسی بکشند و به گردش و سیاحت بپردازند و از اینکه هر کدام، نماینده ملتی هستند تظاهر و خودنمایی کنند و پس از مراجعت به وطنشان، نام خود را در مطبوعات چاپ و به همکاران فخر فروشی کنند؟

چرا در چنین سمپوزیوم بزرگی، که اهمیت جهانی داشت، پروفسور هانری باروک، این عالیترین مرجع صلاحیت دار و شخصیت هایی نظیر او شرکت نکردند؟ و فقط کسانی از نوخاستگان برای ابراز وجود و عرضه کردن هرگونه فانتزی فکری خود، به عنوان تازه ترین مطلب علمی، دور هم جمع شدند؟

دکتر مری برازیه از امریکا پیرامون تاریخچه اضطراب به داستان سرایی پرداخت و سخنانی درست و نادرست درباره دو تایی تن و روان در طول تاریخ روان پزشکی گفته است. ظاهراً هنگامی که در فرانسه، در هتلی مجاور دانشکده اقامت داشته است، مشاهده می کند که دانشجویان پزشکی عصیان زده و معترض و استادان ناراضی اند. پلیس وارد دانشکده می شود و آنجا را اشغال و افراد عامل تحریک را توقیف می کند. در چنین حالتی، تعدادی روان پزشک در دانشکده مشغول بحث پیرامون فایده و ضررهای برگشت روان پزشکی فرانسه به دوتایی و دوالیست بودند!

این سخنان روان پزشکان فرانسوی ما را به یاد بحث و جدال کشیشان قرون وسطی، که پیرو مکتب مردود اسکولاستیک بودند، می اندازد. آنان نیز هنگام مباحثه، دل خود را به الفاظ خوش می کردند. موضوع مباحثات هم از این قبیل بود:

آیا علم خدا افزایش پذیر هست یا نه؟ آیا کبوتری که روح القدس به صورت او درآمد، حیوان واقعی بود؟ ((اقنوم)) اول که نازاده است آیا این خاصیت ذاتی اوست؟ پیش از خلقت آدم، فرشتگان کجا منزل داشتند؟

خلاصه اینکه سخنان دکتر مری برازیه که پیرامون دوتایی جسم و روح در طول تاریخ بحث می کرد و ضمن آن داستان دانشکده پزشکی پاریس و پلیس فرانسه و مناظرات روان پزشکان فرانسوی پیش کشیده شد، نه هیچ گونه جنبه علمی و تحقیقی داشت و نه فایده ای به مخاطبان بخشید.

پرفسور پلتزشه از سوئیس که با چوب دستی خود ژست گرفته و پیرامون جنبه های زیست شناسی اضطراب، دادِ سخن می داده، مطالبی درباره داروهای نورولپتیک گفته است که واقعاً شنیدنی است، از جمله اینکه داروهای نورولپتیک، مثلاً کلرپرومازین موجب افزایش زیاد اسید اومووالینیک می شود که درون زا است و در مغز به وجود می آید. این اثر افزاینده اسید اومووالینیک حاصل کاهش یا حذف یا غلظت کمتر کاتکولامین های مغز نیست بلکه در نتیجه بالا رفتن متابولیسم دوپامین مغز، یعنی براثر هیدروکسی لاسیون های شدید تیروزین پیدا می شود!

خیلی دلم می خواست در آن سمپوزیوم بزرگ حضور داشتم و 47 صفحه کاغذ سفید به 47 نفر روانپزشک حاضر در جلسه که شنوندگان این سخنرانی بودند، توزیع و از آنان تقاضا می کردم که آقایان کلیه اطلاعات خود را درباره اسید اومووالینیک و دوپامین و چگونگی هیدروکسی لاسیون تیروزین و مطالبی نظیر این ها که مورد بحث سخنران بوده است، بنویسند تا معلوم شود در این باره چه می دانند و چند مرده حلاجند، می خواهم ببینم اصولاً بحث درباره مطالبی که حتی خود سخنران همه آن ها را با شک و تردید تلقی کرده و ارزش و اعتبار آن ها را نسبی و موقتی دانسته است (زیرا بر پایه اصول صحیحی طرح ریزی نشده است و هر روز هم تغییر می کند) چه فایده ای دارد؟

اشتباه نشود، من مخالف علم شیمی، مخصوصاً مخالف با اهمیت شیمی بیولوژی و تأثیر آن در علم طب نیستم و به دلیل توجه به همین اهمیت بود که خودم پس از فراغت از تحصیلات پزشکی، یک دوره اختصاصی، لیسانس و مهندسی شیمی را هم گذراندم ولی این دلیل نیست که هر عمل بیهوده و باطلی را نیز در این باره تأیید کنم.

پروفسور هانری باروک پس از یک عمر مطالعه و تحقیق همه جانبه، سر انجام به این نتیجه رسیده است که بحث پیرامون کیفیت تأثیر و چگونگی عمل نورولپتیک ها در بدن زائد و بیهوده است و در این باره         می گوید: "فعلاً باید از گونه توجیه شتاب زده ای درباره طرز اثر داروهای نورولپدیک خودداری کرد".

آنگاه، پروفسور پلتزشه با سخنان قلمبه ای که درباره چگونگی تأثیر داروهای نورولپتیک بیان کرده و خواسته است فضل فروشی کند، ما را به یاد مقاله ای با عنوان: "اصول و روش قلمبه بافی علمی همه جا رواج دارد"، به قلم الکساندر کوهن می اندازد که ترجمه آن در مجله "روان پزشکی"، سال دوم، شماره چهارم، مهر و آبان 1349 چاپ شده است. چند جمله از آن نقل می شود:

از آنجا که اغلب مسائل علمی همین که خوب فهمیده شد، نسبتاً ساده است هر دانشمند جاه طلبی، اگر بخواهد از افکار خویش دفاع کند، نباید به همکاران وانمود نماید که ساده است، بلکه آن چه باید انجام دهد چاپ کردن مقاله ای چنان مبهم و دشوار است که هیچ کس از آن سر در نیاورد ولی همه بتوانند آن را تجلیل و از تبحر نویسنده تقدیر نمایند؛ از جمله، در یکی از مطبوعات علمی چنین نوشته شده است: در "نوروفیزیولوژی"، چنین می خوانیم که: با این مکانیزم، بررسی یک عمل قهقرایی شیمیایی مانند عمل اسید گاماآمینو و بوتیریک در مغز تفاوت موقت سیناپس ها در یک عنصر بعد سیناپس خاص تغییر می یابد که دارای احتمالی افزوده از فعالیت مفید در حالتی که بر بی قطبی شدن بعد از سیناپس ها یک فعالیت بعد از سیناپسی بعد از یک فعالیت قبل از سیناپس پیدا شده یا با آن هم زمان بوده و یک احتمال کاسته ای برای این سیناپس ها که فعالیت قبل از سیناپسی نداشته اند (تصور نشود که بد ترجمه شده است عبارت فرانسه از این هم پیچیده تر است).

بعضی از دانشمندان مقالات خود را برای مطبوعات علمی، چنان بد و قلمبه انشا می کنند که حدی ندارد و امیدوارند که حقایق علمی از لابلای کلمات نامنظم و نارسا، خود به خود، جلوه کند و فهم شود و از این بی نظمی نتیجه می گیرند که وصول به حقیقت دشوار است و باید همواره با ابهام و درهمی بسیاری توأم باشد  و این نظر غلط چنان پیش می رود که امروز گویی تاریک و مبهم بودن مقاله علمی حکایت از سطح بالای آن دارد و هر قدر دشوارتر بتوان آن را فهمید و با رَمل و اصطرلاب مفاهیم را دریافت، دلیل بر فهم و بالا بودن سطح علمی مقاله است.




تاریخ: پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار

- اضطراب و زندگی ماشینی

در دنیای آشفته کنونی که قَلَق، اضطراب، نگرانی، دلهره، غم، اندوه و افسردگی روز به روز،‌‌ رو به افزایش نهاده و آسایش و آرامش روحی را از بشر سلب کرده است، حق این بود که روان شناسان، جامعه شناسان و بسیاری از نویسندگان بی خبر و احیاناً مغرض، به جای

اینکه همه این اختلالات روانی و مخرب جسم و جان آدمی را معلول تمدن صنعتی و زندگی ماشینی بدانند و با این کلمات فریبنده مردم را گول بزنند و از حقیقت دور نگه دارند، در صدد یافتن علت اصلی این تیره روزی ها بر می آمدند و آن را از ریشه و بن بر می انداختند.

شاهد کلام برای معرفی یکی از روان شناسان مغرب زمین، مقاله ای است که چند جمله آن نقل می شود:

((هنگامی که با یک ناراحتی شدید روبرو می شویم راه درمان چیست؟ بایستی گفت که در دنیای مملو از اضطراب این غیر عادی و غیر طبیعی است که بخواهیم بدون نگرانی زندگی کنیم و دلهره و اضطراب نداشته باشیم.))

کسانی که این عبارت را می خوانند با خود می گویند زندگی در دنیای امروز بدون دلهره و اضطراب ممکن نیست و با همین جمله کوتاه، دلهره و اضطراب را یک امر مسلم و از شرایط حتمی و ضروری زندگی ماشینی و تمدن صنعتی به شمار می آورند که هیچ گونه راه چاره ای هم برای آن متصور نیست، باید بسوزند و بسازند، غافل از اینکه آن نویسندگان در اشتباه هستند و با این اشتباه خود، خوانندگان را هم گمراه می کنند.

منبع:سایت دکتر روازاده

 




تاریخ: پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مسافر انتظار
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 915
بازدید ماه : 1264
بازدید کل : 47613
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 372
تعداد آنلاین : 1



فال حافظ



استخاره آنلاین با قرآن کریم

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما
Pichak go Up

-_ !News _-